سلام داداشم. عنوان وبلاگت یه خورده غلط اندازه. من دیده بودم که مولا قسیم النار و الجنه است. ولی ندیده بودم که قسیم الحق و الباطل. اگه میشه سندش رو هم بذار. به وبلاگم سر بزن.
سلام مجدد. ممنون که پاسخ دادید. حضرت امیر(ع) قسیم النار و الجنه هستند. و همچنین میزان سنجهی حق و باطل. یعنی که (شاخص) و (معیار) هستند. اینکه ایشان تعیین می کنند چه کسی جهنمی باشد و چه کسی بهشتی، بر مبنای این است که افراد در زندگی راه حق را انتخاب کرده بوده اند یا راه باطل را. در این وسط هم عده ای مثل من پیدا می شوند که به صورت زبانی و قلبی، محب این خانواده بوده اند، اما پروندهی شان از گناهان سیاه سیاه است. در اینجاست که اگر لطف مولا نباشد جهنمی میشویم و... اما این که می گویید (قسیم الحق و الباطل) یعنی اینکه حضرت امیر افراد را تقسیم (و تعیین) می کنند که چه کسی اهل حق باشد و چه کسی اهل باطل. به عبارت دیگر یعنی که اگر کسی اهل باطل است، تقصیری ندارد. چون که قبلاْ شخص دیگری برایش تعیین کرده که اهل باطل باشد و تازه حتا شاید خوشنود هم باشد که به دستان با برکت مولا به فرقه ی اهل باطل گرویده!!!! در آن حدیث شریف که احتمالاْ از کتاب فخیم القطره انتخاب شده هم به (حکمت حل و فصل حق و باطل) اشاره شده. در استدلال اولتان هم یک مغالطهی خفیف آمده است... *** بگذریم. حیف نیست که این وبلاگ رو اینقدر دیر به دیر به روز میکنی؟ یا علی مدد داداشم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام داداشم.
عنوان وبلاگت یه خورده غلط اندازه. من دیده بودم که مولا قسیم النار و الجنه است. ولی ندیده بودم که قسیم الحق و الباطل. اگه میشه سندش رو هم بذار.
به وبلاگم سر بزن.
سلام مجدد.
ممنون که پاسخ دادید.
حضرت امیر(ع) قسیم النار و الجنه هستند. و همچنین میزان سنجهی حق و باطل. یعنی که (شاخص) و (معیار) هستند.
اینکه ایشان تعیین می کنند چه کسی جهنمی باشد و چه کسی بهشتی، بر مبنای این است که افراد در زندگی راه حق را انتخاب کرده بوده اند یا راه باطل را. در این وسط هم عده ای مثل من پیدا می شوند که به صورت زبانی و قلبی، محب این خانواده بوده اند، اما پروندهی شان از گناهان سیاه سیاه است. در اینجاست که اگر لطف مولا نباشد جهنمی میشویم و...
اما این که می گویید (قسیم الحق و الباطل) یعنی اینکه حضرت امیر افراد را تقسیم (و تعیین) می کنند که چه کسی اهل حق باشد و چه کسی اهل باطل.
به عبارت دیگر یعنی که اگر کسی اهل باطل است، تقصیری ندارد. چون که قبلاْ شخص دیگری برایش تعیین کرده که اهل باطل باشد و تازه حتا شاید خوشنود هم باشد که به دستان با برکت مولا به فرقه ی اهل باطل گرویده!!!!
در آن حدیث شریف که احتمالاْ از کتاب فخیم القطره انتخاب شده هم به (حکمت حل و فصل حق و باطل) اشاره شده.
در استدلال اولتان هم یک مغالطهی خفیف آمده است...
***
بگذریم.
حیف نیست که این وبلاگ رو اینقدر دیر به دیر به روز میکنی؟
یا علی مدد داداشم.