سر سلسله مردم ازاد حسین است
انکس که دراین ره سرو جان دادحسین است
مردی که چو کوهی به بر تیشه بیداد
دامن به کمر برزد و استاد حسین است
***
درسی به بشر داد به دستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی وشفاهی
ائین یزیدی که بری بود ز انصاف
ننمود به تهدید وبه تطمیع گواهی
***
در معرکه دشمن چو به او خط امان داد
رد کرد و خروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد به زنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر به دم خنجر بیداد گران داد
***
مردانه در این معرکه بنهاد قدم را
بر ضد ستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی و با دست خدایی
بشکست به هم قدرت ارکان ستم را
***
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله ز خون بود در ان نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود ازاد
***
او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره ازادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد ز ستمکار ستمکش
مطلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم
***
هر وحشی نا کس نزند کوس تمدن
هر کافر نا حق نزد لاف تدین
اشرار نگیرند به احرار سر راه
ناکس نفروشد به کسان ناز و تفرعن
***
شمشیر نباشد به کف زنگی بد مست
خائن نشود عالی و عالی نشود پست
باشد که نبالند و ننازند ونتازند
ارباب زر وسیم به اشخاص تهیدست
***
برچیده شود قاعده و رسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
از بین رود منکر ومعروف بیاید
جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
***
مردم همه با کافرو ظالم بستیزند
پویند ره حق وز ناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
***
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیدادگری را اثری نیست به عالم
زنده است حسین بن علی ان حق مطلق
***